سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکمت، روشنی هر دل است . [عیسی علیه السلام]

سامانتا
نویسنده :  سارا نیکنام

دلم برای کسی تنگ است که مثل هیچ کس نیست...

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب حمایتش را بر گل های کوچک باغچه


جنگلی دلم ارزانی می کند..

کسی که حس می کند مرا در اعماق آبی پوست و گوشت بی رمق باغچه ام


و گیسوانش را بیدوار در گیسوانم می اویزد....

بازوان توانایش را بر گردن گلبرگهای دلم حلقه می کند و می فشارد
...

کسی که در من هق هق می گرید
....

برایم ارام آرام قصه شازده کوچولو را زمزمه می کند
....

مرا نمی ترساند از دوری و خاموشی وفراق
....

و به من امید می دهد امیدی بسیار تا با ان امید زنده بمانم
.....

آه، دلم برای کسی تنگ است که مثل هیچ کس نیست
..

ولی دست زمانه فی الحال، فراق را به من و او هدیه داده است
..

آری، یک هدیه ناخواسته
....

خدای من ، تو می دانی دلم برای کسی تنگ است که معصومی دلم را


درک می کند و همچون کودک معصومی دلش برای دلم می سوزد و

آرام ارام برای دلم و دلش همچون ابر بهاری می گرید....

آه ، دلم برای کسی تنگ است که با چشمان قشنگش به من زل می زند


و غم دلش را با چشمانش که همچون ابر بهاری است به من می گوید

کسی که سبزی باغچه تنم را با دستان مهربانش همچون باغبانی

مهربان هم آب می دهد و هم نور می افشاند...

آری، بی شک بی شک
.........

کسی که مثل هیچ کس نیست
.........................


پنج شنبه 87/3/9 ساعت 10:37 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام


وتوای مهربانترازخورشیدوتوای پیک گرمی جاوید! پهنه سرزمین من وهمه باغ هستی ام

دریاب که گل سرخ عشق و شادی را برف هجرت زشاخه ها چیده است.

پرستوی شعرهایم نیزبی تو از سردی فضای دلم برشب سپیدخاطرات کوچیده است.

ای فرشته من ای همه چیز من ای وجود من...دلم از ان همه گفتنی ها که باتو دارم

متورم است....اه! تو همه جا با منی.....

وقتی فکرمیکنم که شاید روزی به هم نرسیم گریه ام می گیرد من تو را دوست می دارم

همانطور که تو هم مرادوست داری منتها من خیلی بیشتر.........

اه! خدایا! این چه زندگیست که بی او بگذرد! اینقدر نزدیک و اینقدر دور!....ای محبوبه

جاویدانم!....افکارم به سوی تو در پروازند.

حالی عجیب دارم.درمیان شادمانی ناگهان غمی روحم رافرا می گیرد گویی از

سرنوشت می پرسد که ایا خواهشهای ما پذیرفته خواهد شد؟....

نمی توانم بی تو زندگی کنم وبی تو زندگی را نمی خواهم.هرگز هیچکس نمی تواند

دل مرا به دست اورد....

عشق تو مرا خوشبخترین و درعین حال بدبخترین مردمان کرده است.....


پنج شنبه 87/2/26 ساعت 6:42 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ....به کسی هم توجه نمی کنه ....از کسی خجالت نمی کشه ...می باره ومی باره و.....اینقدر می باره تا آبی بشه ....آفتابی شه .... کاش ...کاش می شد مثل آسمون بود ....کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ...بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده ....انگار نه انگار که غمی بوده ....همه چیز فراموشت بشه کاش ....


پنج شنبه 87/2/26 ساعت 12:51 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

سهم من از تو اشکهای روی گونه های سهم من از تو غمهای توی دلم سهم من از تو یه نگاه سرد من می روم ... من می روم تا نبینم غم چشمان تو را سهم تو از من یه مشت خاطره خیس سهم تو از من یه دل شکسته و سرد سهم تو از من یه نگاه پر از مهر من می روم من می روم تا بدانی کسی هست که دوست بدارد نیلوفرهای آبی را کسی هست که بخواند غم را از نگاهت کسی هست که حس کند گرمای دستانت
را کسی هست که حس کند آتش سرد مهرت را من میروم ........



پنج شنبه 87/2/26 ساعت 12:50 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

برای تو می نویسم. برای تو که با طو فانی آمدی و ... با آنکه شبهای طوفانی ام زیاد بودند،و لی آن شب طوفان برایم چیز دیگری بود... طوفان

زیر و رویم کرد. مرا شست، پاکم کرد. بعد از مدتها سبک شدم، احساس پرواز میکردم. احساس پریدن و چقدر این پریدن و پرواز کردن قشنگ

بود... نمیدانی چه حس قشنگیست با بالهایی که مال خودت نیست پرواز کنی بپری، بالا بروی. تا ابرها، ستاره ها و...آن روزها فکر میکردم حالا دیگر تمام دنیا برای من است و تمام دنیایم در تو خلاصه می شد. تو بال پرواز من می شدی.


پنج شنبه 87/2/26 ساعت 12:37 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

من پس ازعشق تو به بر عشق جهان می خندم

هرکه ارد سخنی دل بر زبان می خندم

بی خود هرگز نیازارم دلی را

که می ترسم در ان جای تو باشد

منم عاشق مرا غم سازگار است

 


یکشنبه 87/2/1 ساعت 1:49 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
بسراپای تو لب می سودم

کاش چون نای شبان می خواندم
بنوای دل دیوانه تو
خفته بر هودج مواج نسیم
می گذشتم ز در خانه تو

کاش چون یاد دل انگیز زنی
می خزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم ترا می دیدم
خیره بر جلوه زیبائی خویش

کاش در بستر تنهائی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
ریشه زهد تو و حسرت من
زین گنه کاری شیرین می سوخت

کاش از شاخه سرسبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی
کاش در شعر من ای مایه عمر
شعله راز مرا می دیدی


دوشنبه 86/12/27 ساعت 11:58 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام


من از اینجا ماندن خسته شده ام
در حالیکه از طرف ترس های بچگانه ام تحت فشار قرار گرفته ام
و اگر مجبور به رفتن هستی
آرزو میکنم همین حالا بروی
برای اینکه حضورت هنوز همینجا پرسه میزند
و هرگز مرا تنها نخواهد گذاشت
به نظر نمیرسد این زخم ها بهبود پیدا کنند
این درد زیادی واقعی است
چیزهای زیادی وجود دارند که زمان قادر به پاک کردنشان نیست...
وقتی گریه میکردی تمام اشک هایت را پاک میکردم
وقتی فریاد میزدی با تمام ترس هایت مبارزه میکردم
در تمام این سالها دستت را در دستم گرفتم
ولی هنوز هم تو صاحب تمام وجودم هستی
تو مرا با نور خیره کننده ات جادو میکردی
حالا از طرف زندگی ای که تو پشت سرم گذاشتی زندانی شده ام
صورتت رویاهای مرا که زمانی شیرین بودند زیارت میکند
صدای تو تمام صحت عقلی مرا تعقیب کرد
به سختی تلاش کردم تا به خود بگویم که تو رفته ای
اگرچه هنوز هم با منی...من خیلی وقت است که تنها هستم


دوشنبه 86/12/27 ساعت 11:53 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام


کبوتر زخمی نگاهم آن هنگام که در دشت روشن چشمانت به پرواز در می آید
در آنسوی عمق نگاهت به دنبال جفت عشق خویش می گردد
دیر زمانی است که ضریح دستان اندوهم را به بارگاه چشمانت گره زده ام
کاش یکی بود مرا از این اسارت رها می ساخت
اما نه ....
من عاشق اسیر بودنم
اسیر بند جادویی چشمانت
اگر نباشی ......
باران غصه های چشمان ترم را بر پهندشت مهربانی شانه های کدامین یار ببارم
اگر نباشی ...
هق هق های شکسته بغضم را با نوازش کدامین دست چون بلوری بشکنم
و خالی از همه غصه و دردی شوم
وقتی که می گویی: مجنون این لیلا منم


دوشنبه 86/12/27 ساعت 11:49 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

بی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد

حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد

از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره

دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟

از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه

وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه

میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو

میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو قلب تورو...


دوشنبه 86/12/27 ساعت 11:48 عصر
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
باران
عاشق
زندگی
من بی تو،تو بی من
دلتنگی
پاییز
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
399248 :کل بازدیدها
15 :بازدید امروز
6 :بازدید دیروز
درباره خودم
سامانتا
حضور و غیاب
لوگوی خودم
سامانتا
لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی
عشق سرخ من
تخت جمشید
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
مقالات و آموزش های مختلف
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
هرچه میخواهد دلی تنگت اینجاست
پتی آباد سینمای ایران
نور
توشه آخرت
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
جک ، اس ام اس و عکس در خنده سرا
COMPUTER&NETWORK
بزرگترین لینک باکس
موعود
مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی
ثانیه
خفن نت
انجمن علوم مهندسی پلیمر و شیمی ایران
وحیده
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی
عشق سرخ
دوزخیان زمین
حب الحسین اجننی
سید ذاکر

عــــشقـــــولـــــک
عاشق دلباخته
امیدزهرا omidezahra
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
غریب روزگار یوسف زهرا
همسفر عشق
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
شمیم
ایستگاه دوستی
کبوترانه
همه چیز...

دانشمند
پرواز
محرما نه
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ماهیان آکواریمی
قدرت شیطان
رباتیک
.•¤ خانه آرزو ¤•.
احساس داغ
*** تا همیشه با تو ***
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
شادی(زمزمه های دلتنگی)
انتظار
نـو ر و ز
دین جوان
باور
سفر به ماوراء
Lovely
یوسف
desperado bug
جاده خدا
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
مرا صدا کن شبی


چرندوپرند
اشتراک
 
آرشیو
مهتاب
عشق وامید
امید
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
طراح قالب