چون سختى به نهایت رسد ، گشایش در رسد ، و چون حلقههاى بلا سخت به هم آید ، آسایش در آید . [نهج البلاغه]
و یادت هست در یک عصر پاییزی چه ها کردی مرا تنهای تنها با دلی غمگین رها کردی گذشتی نرم نرمک از نگاهی مانده در بارانچرا با روح سرگردان من اینگونه تا کردی تمام شعر هایم را برایت یک به یک خواندمبگو دیوان شعرم را چرا ماتم سرا کردیهمین امشب دلم می میرد از احساس تنهایی چه می داند کسی شاید به مرگم اعتنا کردی
ورود به بخش مدیریت