سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش، حرز (نگهدارنده) است . [امام علی علیه السلام]

سامانتا
نویسنده :  سارا نیکنام

یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شاید منم یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم. سریع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده
ای نیلوفر زیبای من وقتی که در شاخ شاخ نگاهم پرنده های غریب اشک لانه کردند موقعی که بهار صبح کوفته و کوبیده سر به درگاه خاکین قلبم سائید انگاه بود که در خود احساس یاس و نا امیدی داشتم در تجسس مونسی بودم که ناگهان نسیمی وزید و پرده های پنجرهی قلبم را کنار زد و عطر آیین عشق را به خاکروبه های دیواره قلبم رساند. آنگاه بود که تو آمدی و مرا از کسالت رهائی دادی .پس ای عشق ای غریبه امروز با صبر و متانت به تو میفهمانم که... دوستت دارم.

*******************

آری عاشقم یک عاشق چشم به راه عاشقی که مدتهاست در غم انتظار نشسته است درآتش فاصله ها سوخته است در گلدان طاغچه تنهایی ها شکسته است و همانی که تمام درهای دلتنگی ها بر روی او بسته است آری من همانم که به او می گویند دیوانه به او می گویندآواره من همانم که لحظه هایم را به یاد عشق می گذرانم با یاد او اشک می ریزم و در کوچه دلتنگی ها نام مقدس او را فریاد می زنم فریاد می زنم تا تمام پنجره های خاموش با فریاد من روشن

******************

همیشه فکر می کردم اگه یه روز نباشی می میرم ....... اما من نمردم من داغون شدم ........ خیلی دلم می خواد بگم فراموشت کردم ...... ولی واقعیت اینه که نمی تونم فراموشت کنم . خیلی دلم می خواد خوابتو ببینم ولی از وقتی که رفتی چشمام خیسه و خواب به چشمام نمیاد . یادته اشکامو پاک می کردی ؟؟؟؟؟؟؟ می خوام بخوابم خوابتو ببینم .........اشکامو پاک می کنی ؟؟؟؟؟؟

*******************
یک شب از آبی چشمان تو باران بارید آسمان دل من اشک فراوان بارید نظم باران نگاه تو پس از یک رویا رفت و آشفته ترین برف زمستان بارید من نشستم که تو در خاطره ام بنشینی و نشستی تو و یک ابر گلستان بارید آسمان دل من صاف تر از آینه است با نگاه تو هم از آینه باران بارید یک شب از دفتر چشمان تو خواهم پرسید.

 


یکشنبه 87/7/7 ساعت 11:38 صبح
نویسنده :  سارا نیکنام


لحظه نبودن نیستن ها ، اگر منت می نهی بر کلام من ، با حترام سلامت می گویم

 و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هدیه می دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

دیرروز یادگاری هایت همدم من شدند و به حرفهای نگفته من گوش دادند.

 و برایم دلسوزی کردند. البته به روش خودشان که همان سکوت تکراری بود و

یادآوری خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را می بوسیدم و گریه می کردم. زیبا ، به بزرگی مهربانی ات ببخش

 که اشکهایم دست خطت را بوسیدند. باز هم ستاره به ستاره جستجویت کردم.

ولی نیافتمت.

از کهکشان دلسپردگی من خسته شدی که تاب ماندن نیاوردی و بی خبر رفتی ؟

مهتاب کهکشان نیافتنی من ، آنقدر بی تاب دیدنت شده ام که دلتنگی ام را به قاصدک سپردم

 و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوی تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را ندیدند. قاصدک هم برنگشت.

 شاید او هم شیفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشکالی ندارد. تو عزیزی ، اگه یه قاصدک هم از من قبول کنی ، خودش دنیایی است.

کاش یاسهایی که برایت پرپر شدند و به سویت آمدند، دوست داشتنم را برایت آواز

کنند.کاش باران بعد از ظهرهایت، تو را به یاد اشکهای من بیندازد.

نازنین ، هر پرنده سفر کرده ای از تو می خواند و هر غنچه ای که می شکفد،

 نام تو را بر زبان می آورد. نیم نگاهی به روزهای تنهایی ام کن و

 لحظه های زرد و بی صدای مرا تو آبی و ترانه باران کن.

بگذار باز هم قاصدک ترانه های من در هوای دلتنگی تو پرواز کند.

 همین حوالی بی قراری ها باز هم گلهای بی تابی شکفته.

 زیبا ، امشب ، شام غریبان عاشقانه من و تو است. به

یادت مثل شمع می سوزم و ذره ذره وجودم آب می شود.

تو هم به یاد بی تابی هایم شمعی روشن کن و بگذار مثل من بسوزد.

مهربانی باران ، یادم کن در هر شبی که بی ستاره شد


پنج شنبه 87/6/21 ساعت 5:13 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

منو بگو که دلم با فکر کردن به تو خوش میشه.منو بگو که امیدم به زندگی خیالبافی اینه که به تو رسیدمه. اه ه ... میگن بعضی موقعها دل آدم میگیره اما واقعا اگه این دل گرفتنهای کوچکم نبود هیچ موقع نمیشد زندگی کرد امااما من چی منی که همیشه دلم گرفته چی...


پنج شنبه 87/3/30 ساعت 7:50 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....
باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند
....
کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....
کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش
...
دلم بدجور هوای تو را کرده هست عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست ای

بهترینم
...
باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند
و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل
خنجر در قلبهایمان مینشیند ....
و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی

میکردی
....
باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

در این دنیا تنهای تنهایم .... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای
که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....
کاش که تو در کنارم بودی....آنگاه دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم
....
سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من

بیایی
...

و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای ، دلم
بدجور برای تو تنگ است ... باورم نمیشود که رفته ای....


یکشنبه 87/3/26 ساعت 11:52 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

 

گناه من شاید این بود...
گناه من شاید این بود که تمام رؤیاهایم را

از کوچه‌های زندگی گرفتم
و به آغوش مردی سپردم که ماندنی نبود
هر چند آغاز راه را دشوار دیدم
اما دل سپردم و رها شدم
در قلبی که تنها زمزمه‌اش نتوانستن بود
دلم به حال دلتنگیهایش سوخت
شکسته‌های دلش را بند زدم
و نگاهش کردم
آری گناه من شاید
دل باختن به آن نگاه بود
و قدم زدن با مردی که
عشق را شایسته‌ی تلاش و خواستن نمی‌دانست

تا اینکه یک روز رفتن را بهانه کرد...


پنج شنبه 87/3/23 ساعت 11:3 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

و یادت هست در یک عصر پاییزی چه ها کردی

مرا تنهای تنها با دلی غمگین رها کردی

گذشتی نرم نرمک از نگاهی مانده در باران

چرا با روح سرگردان من اینگونه تا کردی

تمام شعر هایم را برایت یک به یک خواندم

بگو دیوان شعرم را چرا ماتم سرا کردی

همین امشب دلم می میرد از احساس تنهایی

چه می داند کسی شاید به مرگم اعتنا کردی


پنج شنبه 87/3/23 ساعت 10:59 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

بی تو بین این همه ادما

یه جوری احساس غربت میکنم

روزی چند بار نامه هات می خونم

 شب با یاد تو خلوت میکنم

نامه هات بدی تو میدن ولی

 حس دستای تو یه چیزی دیگه

گفته هات مهربونن اما چه کنم

 دلت از درد دلم خبر نداره


سه شنبه 87/3/14 ساعت 1:34 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

عمریه از سر مستی گم شدی تو خیالم

می نویسم تو غریبی شرح این حال خرابم

که مگه چاره ای مونده واسه یه عاشق خسته

شیشه دودی عمرش خیلی وقته که شکسته

یادته یه روز نشستیم زیر یه ابر بهاری

گفتی که می ترسی از همه شبهای چشم انتظاری

گفته بودی اگه داشتیم یه روز چراغ جادو

می شدیم تو یک جزیره مثه دو تا بچه اهو

اما اون غول چراغ خیلی وقته دیگه رفته

انتظار هرشب من درای امید رو بسته

حالا زیر نور مهتاب دنبال یه قلب نشستم

نه تو شهر نا امیدی دستشو بده به دستم

می گم این شهر غریبو با زبون بی زبونی

حتما این خواست خدا بود که دیگه پیشم نمونی


جمعه 87/3/10 ساعت 9:2 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

ای دست های عاطفه بار تو تکیه گاه من

 

درچشم های پاک تو من خیره مانده ام

وز عمق بی کسی با قلب پر نوید

 

اوازی از امید در پیشگاه چشم تو ای خوب خوانده ام

شاید مرا از دام مصیبت رها کنی

 

شاید نگاهی از ره لطف و صفا کنی شاید وفا کنی

شاید به من عنایتی بهر خدا کنی

 

شاید که در تلاطم این عمر پر سکوت ما را صدا کنی

 

این را بدان که من نام تو رو لحظه به لحظه خود صدا کنم

 

این رابدان که من با یه اشاره از نو جان را فدا کنم


جمعه 87/3/10 ساعت 11:47 صبح
نویسنده :  سارا نیکنام

درخلوت تنهایی مرگبار خود فریاد زدم.دستم را زیر پلکهایم بردم.با انگشتان لرزان خودم جوهری از ناب ترین قطره های اشک دیده ام رابر روی صفحه سفید ودست نخورده قلبم کشیدم و ارام گفتم:دوستت دارم و درحسرت دیدارت یک اسمان اشک درسینه دارم.


جمعه 87/3/10 ساعت 11:42 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
باران
عاشق
زندگی
من بی تو،تو بی من
دلتنگی
پاییز
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
397577 :کل بازدیدها
2 :بازدید امروز
9 :بازدید دیروز
درباره خودم
سامانتا
حضور و غیاب
لوگوی خودم
سامانتا
لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی
عشق سرخ من
تخت جمشید
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
مقالات و آموزش های مختلف
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
هرچه میخواهد دلی تنگت اینجاست
پتی آباد سینمای ایران
نور
توشه آخرت
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
جک ، اس ام اس و عکس در خنده سرا
COMPUTER&NETWORK
بزرگترین لینک باکس
موعود
مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی
ثانیه
خفن نت
انجمن علوم مهندسی پلیمر و شیمی ایران
وحیده
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی
عشق سرخ
دوزخیان زمین
حب الحسین اجننی
سید ذاکر

عــــشقـــــولـــــک
عاشق دلباخته
امیدزهرا omidezahra
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
غریب روزگار یوسف زهرا
همسفر عشق
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
شمیم
ایستگاه دوستی
کبوترانه
همه چیز...

دانشمند
پرواز
محرما نه
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ماهیان آکواریمی
قدرت شیطان
رباتیک
.•¤ خانه آرزو ¤•.
احساس داغ
*** تا همیشه با تو ***
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
شادی(زمزمه های دلتنگی)
انتظار
نـو ر و ز
دین جوان
باور
سفر به ماوراء
Lovely
یوسف
desperado bug
جاده خدا
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
مرا صدا کن شبی


چرندوپرند
اشتراک
 
آرشیو
مهتاب
عشق وامید
امید
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
طراح قالب