وتوای مهربانترازخورشیدوتوای پیک گرمی جاوید! پهنه سرزمین من وهمه باغ هستی ام
دریاب که گل سرخ عشق و شادی را برف هجرت زشاخه ها چیده است.
پرستوی شعرهایم نیزبی تو از سردی فضای دلم برشب سپیدخاطرات کوچیده است.
ای فرشته من ای همه چیز من ای وجود من...دلم از ان همه گفتنی ها که باتو دارم
متورم است....اه! تو همه جا با منی.....
وقتی فکرمیکنم که شاید روزی به هم نرسیم گریه ام می گیرد من تو را دوست می دارم
همانطور که تو هم مرادوست داری منتها من خیلی بیشتر.........
اه! خدایا! این چه زندگیست که بی او بگذرد! اینقدر نزدیک و اینقدر دور!....ای محبوبه
جاویدانم!....افکارم به سوی تو در پروازند.
حالی عجیب دارم.درمیان شادمانی ناگهان غمی روحم رافرا می گیرد گویی از
سرنوشت می پرسد که ایا خواهشهای ما پذیرفته خواهد شد؟....
نمی توانم بی تو زندگی کنم وبی تو زندگی را نمی خواهم.هرگز هیچکس نمی تواند
دل مرا به دست اورد....
عشق تو مرا خوشبخترین و درعین حال بدبخترین مردمان کرده است.....