سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش، زندگیِ دلهاست و روشنایی دیدگان از نابینایی و توانایی پیکرها ازناتوانی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

سامانتا
نویسنده :  سارا نیکنام

کاش می شد از حسرتها و دلتنگیها بگویم کاش می شد از رویاها و آرزوها بنویسم کاش می شد برای شبهای تاریک و دلگیرم

کمی مهتاب بیاورم ! آسمان هم امشب غمش سنگین است.آخر: همه ستاره ها به زمین آمدند......


دوشنبه 86/12/27 ساعت 11:46 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

اوخوشبخت بود.زیراهیچ سوالی نداشت .اما روزی سوالی به سراغش آمد وازآن پس خوشبختی دیگر چیز کوچکی نبود.اوازخدا معنی زندگی را پرسید.اما خدا جوابش را با همان سوال خودش داد. خدا گفت: اجابت تو همین سوال توست. سوالت را بگیر و در دلت بکارو فراموش نکن که این دانه ای است که آب و نورمی خواهد. او سوال را کاشت.آبش داد و نورش داد. سوال جوانه زد و شکفت و ریشه کرد . ساقه و شاخه وبرگ. وهر ساقه سوالی شد وهر شاخه وهربرگ سوالی! واوکه تنها یک سوال
داشت ؛ درختی شد که ازهرسرانگشتش سوالی آویخته بود. وهربرگ تازه ؛ دردی تازه بود وهربارکه ریشه فروترمی رفت ؛ درد او نیز عمیق ترمی شد! فرشته ها می ترسیدند. فرشته ها ازآن همه سوال ریشه دار می ترسیدند.اما خدا گفت: نترسید!درخت او میوه خواهد داد . وباری که این درخت می آورد معرفت است! فصل ها گذشت ودردها گذشت درخت اومیوه داد و بسیاری آمدند وجواب های اورا چیدند.اما دردل هرمیوه ای ؛بازدانه ای بود وهردانه آغازدرختی وهر که میوه ای را برد در دل خود
بذر سوال تازه ای را کاشت.« این است قصه زندگی آدم ها »
این را فرشته ای به فرشته ای دیگر گفت!


دوشنبه 86/12/20 ساعت 3:36 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام


ای تنها مسا فر سرزمین دلتنگیهایم. ای تنها ماوای لحظات من ای تپش امید در وسعت بیکرانه غمهایم خالصانه می پرستم تو را و تنها به خاطر تو نفس می کشم به زندگی عشق می ورزم تا روزی که از قفس تن و دنیای خاکی آزاد شوم و در آغوش تو را گیرم.

باور کن هم نقس شیرین زبانم تو کسی هستی که ستاره های آسمان بی تو خاموشند و با آمدن تو باز چشمک می زنند.نمی دانم تو چه هستی ؟ که هر وقت گریه ام می کنی ابرهای آسمان از عاطفه و عشق بر من می بارنند و با خنده تو احساس می کنم خورشید در کنار من است . تا وقتی که غمگینی بزرگترین غصه های عالم به دوش من است. و اشکی به امتداد آسمان دلتنگی سهم من از زندگی است. من از توفقط بها نه ای می خواهم برای گریستن.دلم برایت تنگ است. من برای تو می نویسم از زندگی از عشق از عاشقی و از دل دیوانه ام.

نگاههای دلنشین تو دلم را پاک کرد.و از آن لحظه تا کنون در عشقت می سوزم .قلبم به یاد تو می تپد و و نگاهم تو را می جوید.هنگامی که زندگیم به به شبهای تیره و تار شباهت داشت و زمانی هنگامی که مرگ را از دیده گانم به خود نزدیک می یافتم عشق تو در آسمان تیره و ظلمانی وجودم طلوع کرد ودر عشق مقدس تو زندگی از دست یافته ام را یافتم

وجود تو نگاهه تو آغوشه تو هر کدام رشته عمر مرا بدست گرفته و طراوت و شیرینی بر زندگیم بخشیده است
قلب و روح من به آرزوی تو زنده خواهد ماند

امشب غریبا نه در ظلمت و در خلوت تنهایی پیک غم را می جویم غافل از آن که غم در من زندگانی می کند امشب از هر نسیم که می ورزد تو را می پرسم و از تو خبر می گیرم

عاشقم عاشق ستاره صبح عاشق ابری سرگردان عاشق دانه های باران
عاشق هر چه نام توست بر آن.


دوشنبه 86/12/20 ساعت 3:33 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام



برای اینکه بگویم نرفتی از یادم
به جای هدیه برایت غزل فرستادم
هنوز کوچ تو را کوچه کوچه می گریم
که کوچه گردترینم برس به فریادم
چه می شود که بیایی سراغ من گیری
قدم ز لطف گذاری به غصه ابادم
برای تو تو که دلشوره های شیرینی
قسم به عشق برای همیشه فرهادم
قفس برای من پر شکسته زندان نیست
اگر به دیدنم اید دوباره صیادم
مرا شکستی و دل شاد از شکستن من
به شادمانی تو شادمان و دلشادم
سپرده ام دل خود را به دست عشق و خوشم
که موج غم نکند هیچ گاه بنیادم


دوشنبه 86/12/20 ساعت 3:28 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام


بی پاسخ
درتاریکی بی آغاز و پایان
دری در روشنی انتظارم رویید
خودم رادر پس در تنها نهادم
و به درون نهادم
اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد
سایه ای در من فرود آمد
و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد
پس من کجا بودم ؟
شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسان داشت
و من انعکاسی بودم
که بی خودانه همه خلوت ها را به هم می زد
و در پایان همه رویاها درسایه بهتی فرو می رفت
من در پس در تنها مانده بودم
همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام
گویی وجودم در پای این در جا مانده بود
در گنگی آن ریشه داشت
ایا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود ؟
در اتاق بی روزن انعکاسی سرگردان بود
و من درتاریکی خوابم برده بود
در ته خوابم خودم را پیدا کردم
و این هوشیاری خلوت خوابم را آلود
ایا این هوشیاری خطای تازه من بود ؟
در تاریکی بی آغاز و پایان
فکری در پس در تنها مانده بود
پس من کجا بودم ؟
حس کردم جایی به بیداری می رسم
همه وجودم رادر روشنی این بیداری تماشا کردم
ایامن سایهگمشده خطایی نبودم ؟
دراتاق بی روزن
انعکاسی نوسان داشت
پس من کجا بودم ؟
درتاریکی بی آغاز و پایان
بهتی در پس در تنها مانده بود

*******************************************

*********************************

*************************

***************

******

***



دوشنبه 86/12/20 ساعت 3:27 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

خدایا نفسهای من هیچ نیستند

جز شمارش معکوس برای دیدار تو......

در اینجا هیچ خبری نیست و در معبد دل من تنها تو هستی

ملتمسانه ترین نگاه خیس بارانی ام از توست

من لباسهای کهنه ام را به شوق مهمانی تو با وسواس می شویم

ای عطش آب آگاهی !!!!

ای آتش عشق دل دریایی

طوفان زده ام

آغاز و پایانم تویی....

عاشقانه تر از تو چه کسی را می توان دوست داشت


دوشنبه 86/12/20 ساعت 3:19 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

رفیق من سنگ صبور غمها

به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیچ کی نمیفهمه چه حالی دارم

چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونم و دل زدا از خیلی ها

خیلی دلم گرفته از خیلی ها

نمونده از جوونی هام نشونی

پیر شدم پیر تو ای جوونی


دوشنبه 86/12/20 ساعت 3:10 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

   ارزوی است مرا در دل که روان سوزد و جان کاهد       

 هر دم ان مردهوسران را با غم واشک وفغان خواهد

به خدا دردل و جانم نیست جزحسرت دیدار             

سوختم ازغم و کی باشد غم من مایه ازارش   

   شب دراعماق سیاهی ها مه چو در هاله راز اید   

   نگران دیده به ره دارم شاید ان گمشده بازاید     

سایه ای که تا به درافتد من هراسان بدوم بردر   

    چون شتابان گذرد سایه خیره گردم به دردیگر        

    همه شب دردل این بسترجانم ان گمشده را جوید    

  زین همه کوشش بی حاصل عقل سرگشته به من گوید     

زن بدبخت دل افسرده ببر از یاد دمی اورا                   

 این خطا بود که ره دادی به دل ان عاشق بدخو را

   ان کس تو  که می جویی کی خیال تو به سر داره  

     بس کن این ناله وزاری رابس کن او یار دگر داره     

لیکن این قصه که می گوید کی به نرمی رو دم در گوش   

    نشود هیچ زافسونش اتش حسرت من خاموش

   می روم تا که عیان سازم راز این خواهش سوزان را    

    نتوانم که برم از یاد هرگز ان مردهوسران را                       

شمع ای شمع چه می خندی به شب تیره خاموشم 

    به خدا مردم ازاین حسرت که چرا نیست در اغوشم

 

 


پنج شنبه 86/12/16 ساعت 6:35 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام

برای رسیدن به تو تمامی خاطرات گذشته خودم رابه بایگانی ذهن

سپردم.اماافسوس.... افسوس که خط اصلی تقدیرمن بر روی جاده های

انتظار امتدادی بی انتها داشت.هنگامی که کبوتر قلبم بر روی درخت

عشق اشیان ساخت.به خوشبختی درکنار توایمان اوردم.من کسی را

می خواستم که روحی ازجنس پران قو و وفاداری شقایق داشته باشد تا

بند بند وجودش رابه ارامش ابدی برسانم و در این جستجو به تو رسیدم.

اما صد افسوس که زندگی بدون توجه به ما واگن های سرنوشت رااز

روی ریل اش می گذراند وهنگامی که به من رسید مسافری غریب را

پیاده کرد و تو را بی ان که نشانی ازمن به همراه داشته باشی با خود برد.

ومن چه هراسی داشتم نکند که برنگردی.برسرجاده زندگی نشستم تا

شاید پرستویی مهاجر پیغامی از تو بیاورد واکنون که رفته ای تنها اشک

است که تمامی ندارد تو رفتی وبعد از تو باران انتظار چه بی صدا

می بارد و من درخلوت تنهایی خویش مانندشمع می سوزم بعدازتو

سرگردانی تنها دردشت زندگی ام.سفر تنها سهم من ازچشمان تو بود.

دیشب فانوس زندگی ام به امید روی تو روشنایی می بخشید وامشب

بی تو در گذرگاه زمان خفته است.اکنون زمان کوچ پرستوها و نزدیک 

 شدن غروب بربام شهر است.من باز اخرین قطرات اشکم را روشنایی  

 ستاره های یادت می کنم ونهال عشق رادرگلدان خالی زندگی ام            

 می کارم تادر نبود تو خزان رااز پادرنیاورد چشم درچشم غروب با قلبی

 پر ازدرد و سینه ای مملوازتنهایی به یادشبی می افتم که مراباکوله

 باری ازدلواپسی و دل تنگی تنها گذاشتی و ارام سفر کردی.

 


پنج شنبه 86/12/16 ساعت 6:23 عصر
نویسنده :  سارا نیکنام


حیف از من که تمام شعرهایم رابرای چشمانت سرودم عمری به عبث بودم
حیف ازمن که طاقت بی تابی چشمانت رانداشتم
حیف ازاین دل که زیر سنگینی غرورت شکست
حیف ازدقایقی که رفت وبرنگشت.........


جمعه 86/12/10 ساعت 12:11 صبح
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
باران
عاشق
زندگی
من بی تو،تو بی من
دلتنگی
پاییز
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
397430 :کل بازدیدها
7 :بازدید امروز
7 :بازدید دیروز
درباره خودم
سامانتا
حضور و غیاب
لوگوی خودم
سامانتا
لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی
عشق سرخ من
تخت جمشید
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
مقالات و آموزش های مختلف
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
هرچه میخواهد دلی تنگت اینجاست
پتی آباد سینمای ایران
نور
توشه آخرت
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
جک ، اس ام اس و عکس در خنده سرا
COMPUTER&NETWORK
بزرگترین لینک باکس
موعود
مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی
ثانیه
خفن نت
انجمن علوم مهندسی پلیمر و شیمی ایران
وحیده
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی
عشق سرخ
دوزخیان زمین
حب الحسین اجننی
سید ذاکر

عــــشقـــــولـــــک
عاشق دلباخته
امیدزهرا omidezahra
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
غریب روزگار یوسف زهرا
همسفر عشق
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
شمیم
ایستگاه دوستی
کبوترانه
همه چیز...

دانشمند
پرواز
محرما نه
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ماهیان آکواریمی
قدرت شیطان
رباتیک
.•¤ خانه آرزو ¤•.
احساس داغ
*** تا همیشه با تو ***
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
شادی(زمزمه های دلتنگی)
انتظار
نـو ر و ز
دین جوان
باور
سفر به ماوراء
Lovely
یوسف
desperado bug
جاده خدا
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
مرا صدا کن شبی


چرندوپرند
اشتراک
 
آرشیو
مهتاب
عشق وامید
امید
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
طراح قالب